درس:
علوم
قرآني (2)
استاد:
جناب
دكتر جعفر
نكونام
گردآورنده:
زهرا
ژرفي يگانه
سال
تحصيلي 1387ـ 1386
سوره
مباركه
«ممتحنه» يا به
نام ديگري
«مودت» (با توجه
به فرمان نهي
از مودت
مشركان در
نخستين آيه
آن) شصتمين
سوره قرآن به
ترتيب مصحف
شريف، مدني و
داراي 13 آيه ميباشد.
در
اين مختصر قصد
شده تا بستر
تاريخي نزول
سوره يا به
عبارت ديگر
تاريخ دقيق
نزول اين سوره
شريفه مشخص و
مبرهن گردد.
در اين راستا،
پاسخ يابي
براي 7 سؤال
اساسي به قرار
زير مدّ نظر
است:
(اين
سوره مشتمل بر
چند واحد نزول
است؟ آيا اين
سوره دفعي
النزول است يا
تدريجي
النزول؟ / اگر
تدريجي
النزول است
مشتمل بر چند
واحد نزول است؟)
2/ آيا
در خصوص اين
سوره نقلهاي
مربوط به
تاريخهاي
مختلف عنوان
شده است و آيا
آنها از صحت
لازم
برخوردارند؟
3/ آيا
اشاره يا
تصريحي به
رخدادي
زمانمند در سوره
وجود دارد؟
4/ آيا
در سوره
موضوعي
تاريخي ذكر
شده كه در سورههاي
ديگر نيز
تكرار شده
باشد؟
5/ آيا
كل سوره به
لحاظ سبك و
مضمون با سورههاي
مجاور يا غير
مجاور تشابهي
دارد؟
6/ بر
حسب ميانگين،
تاريخ نزولي
سوره چه زماني
است؟
7/ آيا
بر حسب روايات
ترتيب نزول،
سوره تاريخمندي
قبل يا بعد از
اين سوره وجود
دارد؟
به نظر
ميرسد كه
سوره مباركه
ممتحنه
دفعتاً نازل
گرديده باشد
چرا كه بين
تمامي آيات آن
ارتباط لفظي و
يا محتوايي
ديده ميشود.
آيه 2:
مرجع ظمائر
«يثقفوكم»،
«لكم»، «اليكم»،
«ايديهم»،
«السنتهم»،
«ودوا»،
«تكفرون» همگي
در آيه اول قرار
دارند.
آيه 3:
مرجع ظمائر
«تنفعكم»،
«ارحالكم»،
«اولادكم» و...
همچون آيه قبل
مربوط به آيه
اول ميباشد.
آيه 4:
ضمير «لكم»
راجع به افراد
مورد بحث در
آيه اول است.
آيه 5:
«ربنا»، تكرار
«ربنا» مطرح
شده در آيه
چهارم است لذا
همچنان اتصال
لفظي بين آيات
حفظ شده است.
آيه 6: علاوه
بر اينكه مرجع
ضمير «لكم» به
آيات قبل برميگردد،
كلمه «اسوه
حسنه» تكرار و
تأكيدي از آيه
چهارم به شمار
ميآيد.
آيه 7:
ضمائر
«بينكم»، «منهم»
همچنان به
آيات پيشين
خود باز ميگردد
علاوه بر
اينكه واژه «مودة»
در آيه اول هم
بيان گرديده
است.
آيه
8و 9: نوع ضمائر
استفاده شده
در اين دو آيه
حاكي از ادامهي
بيان قبل است،
همچنانكه
تكرار مفهوم
اخراج از ديار
مطرح شده در
آيه اول سوره،
اين ارتباط را
مبرهن ميسازد.
آيه 10:
در اين آيه
اگر چه خطاب
يا ايها الذين
امنوا تكرار
شده ولي سبك و
سياق آيه نشان
از اين دارد
كه مرجع ضمير
«جاءكم» باز به
همان مؤمنان
مورد خطاب
قرار گرفته
شده در آيه
اول بازميگردد.
آيه 11:
ارتباط اين
آيه با آيه
قبل از خود
بوسيله «واو»
عطف كاملاً
روشن است.
آيه 12: تكرار
لفظ «مؤمنات»
استفاده شده در
آيه دهم، در
اين آيه
ارتباط بين
اين آيات را
ميرساند
هرچند
التفاتي از
مؤمنان به
پيامبر اكرم(ص)
صورت گرفته
است.
آيه 13:
«يا ايها
الذين امنوا»
در اين آيه
تكرار شده است
كه در كنار
مفهوم قصد شده
در آيه، گويي
تأكيد مطالب
گذشته هدف
قرار گرفته
است.
از
بحث فوق، اين
نتيجه حاصل ميشود
كه با اندكي
تأمل ميتوان
به ارتباط
لفظي بين
تمامي آيات
اين سوره مباركه
پي برد.
در
اولين آيه كه
سخن از نهي از
طرح دوستي با
مشركان است و
به بيان تعليل
اين نهي
پرداخته شده،
آيات دوم و
سوم هم درصدد
تكميل اين
تعامل هستند «عَدُوِّي
وَ
عَدُوَّكُمْ /
قَدْ
كَفَرُوا بِما
جاءَكُمْ
مِنَ
الْحَقِّ /
يُخْرِجُونَ
الرَّسُولَ
وَ
إِيَّاكُمْ /
إِنْ
يَثْقَفُوكُمْ
يَكُونُوا
لَكُمْ
أَعْداءً وَ
يَبْسُطُوا
إِلَيْكُمْ
أَيْدِيَهُمْ
وَ أَلْسِنَتَهُمْ
بِالسُّوءِ /
وَ وَدُّوا
لَوْ تَكْفُرُونَ
/
لَنْ
تَنْفَعَكُمْ
أَرْحامُكُمْ
وَ لا أَوْلادُكُمْ
يَوْمَ
الْقِيامَةِ
يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ» پس سه
آيه مذكور
علاوه بر
ارتباط لفظي
(كه مطرح
گرديد) از
ارتباط
محتوايي نيز
برخوردار هستند.
در
آيه چهارم هم
خداوند
مسلمانان را
به الهام گرفتن
از پيامبر
بزرگ خود
ابراهيم(ع)
دعوت ميكند
كه چگونه به
همراهانش از
قوم مشرك خود
بيزاري جستند
و دشمني
هميشگي خود با
آنان را صراحتاً
اعلام نمودند.
لذا اين آيه
هم با ماقبل
خود از لحاظ
محتوايي هم در
ارتباط است.
همچنانكه آيه
بعد كه تكميل
دعاي حضرت
ابراهيم(ع) و
مؤمنان به
اوست، نيز
چنين است.
آيه
ششم اين سوره
نيز گويي در
صدد تأكيد و
تعليل مطلب
بيان شده در
آيه چهارم
يعني اسوهپذيري
از مشرك
ستيزان بزرگ
است. خداوند
در آيات 7 و 8 و 9
نيز قصد دارد
كه مطالب بيان
شده در آيات قبل
را تكميل،
تعليل و تصديق
نمايد.
آيه
دهم هم با
وجود اينكه
ظاهراً بحثي
جديد را عنوان
ميكند ولي تا
حدودي محتوا و
مضمون مربوط
به هم را
منعكس ميكند
(ايمان كساني
كه از سوي كفار
به سوي
مسلمانان ميآيند
بايد مورد ارزيابي
قرار گيرد).
در
آيه سيزدهم
نيز مفهوم و
معناي قصد شده
در آيهي اول
سوره به بياني
ديگر عنوان
شده است پس آخرين
آيه سروه
هم با ماقبل
خود ارتباط
مضموني دارد.
بررسي
فوق نيز علاوه
بر بررسي
ارتباط لفظي
بين آيات سوره،
نشان از نزول
دفعي سوره
مباركه دارد.
شأن
نزولهايي كه
در مورد اين
سوره آورده
شده در 7 دسته قابل
بيان است:
1/ آيه
اول: «آوردهاند
كه در سال
هشتم هجري، كه
پيامبر
اكرم(ص) مخفيانه
قصد مكه
داشتند، ساره
كنيز ابي عمرو
بن صيفي بن
هشام كه در
مكه مغنيه بود
از مكه به مدينه
آمد، كه
پيامبر هم از
او پرسيدند كه
آيا براي
ايمان آوردن
به مدينه آمده
كه او پاسخ داد:
خير، پرسيدند
آيا قصد
مهاجرت
داشتي؟ گفت:
نه، بلكه آمدهام
كه مرا طعام و
لباس دهيد. آن
حضرت فرمودند:
چرا از اهل
مكه نطلبيدي؟
گفت: بعد از
واقعهي بدر
كسي به غنا و
نوحهي من
ميلي ندارد.
پيامبر هم
فرزندان
عبدالمطلب را
دستور داد كه
او را چيزي
دهند و آنها
هم دادند. بعد
از آن او نزد
حاطب بن ابي
بلتعه آمد و
چيزي طلبيد.
اوهم براي اهل
مكه (از
آنجايي كه ظاهراً
همسر و
فرزندانش در
مكه بودند و
او به اين
وسيله قصد
حمايت آنها را
داشت) نامهاي
نوشت كه
«بدانيد رسول
خدا قصد شما
دارد، پس آماده
قتال باشيد» و
نامه را به او
داد و ده
دينار هم به
او عطا كرد.
ساره هم همراه
نامه قصد مكه
كرد. جبرئيل
امين نيز اين
خبر را به
پيامبر داد و
آنحضرت
اميرالمؤمنين(ع)
را با مقداد
اسود و عمار
ياسر امر كرد
كه متوجه راه مكه
شويد كه در
راه زني را مييابيد
كه نامهاي با
خود دارد، آن
را بگيريد و
بياوريد. آنها
هم به راه
افتادند و در
همان مكان، زن
را يافتند كه
از او نامه را
طلب كردند و
او انكار كرد.
وسايلش را
بررسي كردند
ولي چيزي در
آن نيافتند،
قصد رجوع
كردند كه
اميرالمؤمنين(ع)
فرمود: به خدا
سوگند كه هرگز
پيغمبر خدا دروغ
نميگويد. پس
شمشير كشيد و
به نزد زن رفت
و او را تهديد
كرد كه او هم
ترسيد و نامه را از ميان
موي خود به او
داد. حضرت
نامه را به پيامبر
رساند، پس
رسول خدا بر
منبر رفت و
خطبه خواند و
فرمود: «يكي از
شما نامه به
اهل مكه نوشته
تا ايشان را از
قضيهي ما
آگاه كند،
برخيزد و به
آن متعرف شود
كه فهوالمرادكه او را رسوا
ميكنم». كه
اينها را
دوبار تكرار
نمودند، بار
سوم حاطب
برخاست و گفت: «يا
رسولالله من
صاحب آن نامهام
و خدا ميداند
كه بعد از
اسلام نفاق
نورزيدهام،
قبيله و عشيرهام
در آنجا هستند
و من خواستم
كه ملاحظهي
آنان را كرده
باشم. رعايهي
من كنيد». حضرت
دستور داد تا
او را از مسجد
بيرون كنند. وقتي
او را به در
مسجد بردند،
رسول خدا
فرمودند تا او
را برگردانند
كه خداوند
توبهي او را
پذيرفته و اين
آيات را نازل
كرده است».([1])
بررسي:
اين
شأن نزول را
(به غير از
تاريخي كه
براي آن ذكر
كردهاند) ميتوان
به قطع پذيرفت
چرا كه خود
ظاهر و سياق
آيات، نزول
آيه را در
مورد شخصي
همچون «حاطب
بن ابي بلتعه»
تأييد ميكند.([2])
2/ آيه
هفتم: در مورد
اين آيه ذكر
كردهاند كه
مسلمانان بعد
از نزول آيات
اول اين سوره،
راه عداوت و
دشمني با
خويشاوندان
خود را در پيش
گرفتند لذا
خداوند اين
آيه را فرو
فرستاد.([3]) برخي
هم ميگويند
كه به دنبال
اينكه
مسلمانان از
ارتباط با
خويشان كافر
خود اظهار
تأسف كردند
اين آيات نازل
شد([4]) و آيه
در مورد
ازدواج
پيامبر مكرم
اسلام(ص) با امحبيبه
ميباشد.([5])
بررسي:
اين
شأن نزول را
به دلايل ذيل
نميتوان
پذيرفت:
*
سياق و محتواي
آيه با ماقبل
خود در ارتباط
است و نيازي
به نزول
جداگانه را
نشان نميدهد.
* شأن
نزولهاي
مختلفي براي
آن ذكر شده كه
حتي در طبقهي
مفسران هم از
حد خبر واحد
تجاوز نميكند.
3/ آيه
هشتم: در خصوص
اين آيه دو
دسته شأن نزول
نقل شده است:
اول كه ميگويد
درباره قبيلهي
«بني مدلج» و
«خزاعه» كه با
رسول خدا صلح
كرده بودند
نازل شده است([6]) و دوم
كه آن را نازل
شده در شأن
«اسماء بنت
ابيبكر» كه
هديهي مادر
مشركش يعني
«قتيله بنت
عبدالغري» را
نپذيرفت ميداند.([7])
بررسي:
اين دو
شأن نزول هم
به همان
دلايلي كه
براي رد شأن نزولهاي
نقل شده در
مورد آيهي
هفتم ذكر شد،
قابل اعتنا
نميباشند.
4/ آيه
دهم: اكثر
مفسرين اين
آيه را در
مورد «سبيعه
بنت حارث
اسلميه» همسر
مسافر مخزومي
كه بر خلاف
همسرش ايمان
آورد و به
حديبيه آمد و
مسافر مخزوعي
هم بر اساس
مفاد صلح
حديبيه طلب
برگشت او را
كرد ميدانند
كه آيه شرط
صلح حديبيه را
از مورد زنان خارج
ميكند.([8]) و ([9])
بررسي:
در
مورد اين شأن
نزول وارده،
نميتوان
اشكالي وارد
كرد و ميتوان
آن را هماهنگي
با سياق آيه
يافت، گرچه همين
سياق لزومي را
بر وقوع حادثهاي
و بعد نزول
اين آيه
مباركه، نشان
نميدهد.
(بررسي دقيق
اين مطلب ان
شاءالله
انجام خواهد
شد)
5/ آيه
يازدهم: گفتهاند
كه سبب نزول
اين آيه
«فاطمه بنت
ابي اميه بن
مغيره» است كه
در همسري «عمر
بن خطاب» بوده
و از هجرت
ممانعت ورزيد
كه عمر هم او
را طلاق داد و از
آن پس معاويه
بن ابي سفيان
او را به
همسري خود
درآورد كه اين
آيه نازل شد و
رسول خدا(ص) را
موظف به
پرداخت مثل
مهر «فاطمه» به
«عمر» نمود.([10]) گرچه
بعضي آن را
عام ميدانند
به اين مضمون
كه مؤمنان اداي
مهر مهاجرت به
ازدواج ايشان
نمودند و كفار
از اداي مهر
زنان مرتده
ابا كردند كه
خداوند براي
حل اين موضوع،
آيه مذكور را
نازل فرمود.([11])
بررسي:
بحث
دربارهي اين
شأن نزولها
از آنجايي كه
آيهي شريفه
با ماقبل خود
بوسيلهي
«واو» عطف در
اتصال است و
امكان نزول
جداگانهاي
براي آن تصور
نميشود،
منتفي است.
6/ آيه
دوازدهم: قريب
به تمامي
مفسران، آيهي
مباركه را
مربوط به روز
فتح مكه ميدانند
كه پيامبر
اكرم(ص) به كوه
صفا آمدند و
با رجال مكه
بر اسلام و
جهاد بيعت
كردند كه زنان
هم ايشان را
مبايعه نمودند
و خداوند هم
به شروط مطرح
در آيه،
پيامبر خود را
به بيعت با
آنان امر
نمود([12]) و در
ادامهي اين
شأن نزول
موضوع «هند»
همسر «ابيسفيان»
را ذكر ميكنند.([13])
بررسي:
از
آنجايي كه آيهي
شريفه قصد عنوان
بيعت خاصي در
زمان و مكان
خاصي را
ندارد،
اختصاص آن به
فتح مكه لازم
به نظر نميرسد.
7/ آيهي
سيزدهم: آوردهاند
كه جمعي از
درويشان
مسلمان با
يهوديان دوستي
ميكردند و
اخبار
مسلمانان را
به ايشان
انتقال ميدادند
و در ازاي آن
طعام از ايشان
ميگرفتند،([14]) برخي
از مفسران هم
«غضب الله
عليهم» را به
جميع كفار اعم
از يهود و نصاري و كفار
مكه تفسير كردهاند.([15])
بررسي:
به
نظر ميرسد كه
آيه نزول
جداگانهاي
نداشته باشد و
در ادامهي
آيات قبل نازل
گرديده باشد
چرا كه در صدد
تأكيد مضمون
مطرح شده در
آيهي اول
سوره است پس
آن را داراي
شأن نزول خاصي
دانستن، به
حرج افتادن
است.
در
تمامي سورهي
مباركه به
رخداد زماني
خاص تصريح
نشده است و
تنها ميتوان
آيهي شمارهي
10 را اشارهاي
دانست كه بعد
از «صلح
حديبيه» نازل
شده باشد كه
بحث رد افراد
ميان
مسلمانان و
كفار موضوعيت
داشته است.
موضوعاتي
كه در اين
سوره مباركه
مطرح شده است را
ميتوان تحت
6 عنوان با
ديگر سورههاي
قرآن مورد
بررسي قرار
داد:
* اولياء:
واژه «اولياء»
كه در ابتداي
سوره
خودنمايي ميكند
در آياتي ديگر
از قرآن كريم
نيز مورد استفاده
قرار گرفته
است([16]) ولي
نميتوان به
نتيجهي
متقني از بررسي
آنها دست يافت
چرا كه بستر
تاريخي
منسجمي را
نشان نميدهد،
همچنانكه در
سوره مباركه
اعراف كه در
سال سوم بعثت
نازل شده،
مورد استفاده
واقع شده و در
سوره مباركه
توبه كه نزول
آن در سال دهم
هجرت بوده
است.
* جهاد:
با بررسي
موارد
استعمال واژه
«جهاد» در قرآن
هم بستر
تاريخي خاصي
از نزول و
استفاده اين
واژه مشاهده
نميشود چرا
كه همچون مورد
قبل،
همچنانكه در
سوره فرقان
نازله در سال
سوم بعثت،
استفاده شده،
در سوره
مباركه توبه
كه آخرين سوره
نازل شده است،
مورد استعمال
واقع گرديده
است.([17])
* اسوه:
اين كلمه تنها
دوبار در قرآن
بيان شده كه
يكي از آنها
در همين سوره
مورد بحث كه
حضرت
ابراهيم(ع) را
به عنوان
الگويي براي
مؤمنين معرفي
ميكند، است و
ديگري در آيه 21
سوره مباركه احزاب
كه پيامبر
اكرم(ص) را
اسوه و الگويي
بزرگ براي
تأسي مؤمنان
ميشمرد. از
اينجا ميتوان
دريافت كه اين
دو سوره
احتمالاً
نزولي متقارب
داشتهاند.
* هجرت:
اين مفهوم در
آيات متعددي
از قرآن مورد
توجه قرار
گرفته است([18]) كه
محدوده نزول
خاصي هم در
آنها قابل
مشاهده نيست
لذا نميتوان
به نتيجهي
خاصي از توجه
به بستر
تاريخي اين
موضوع دست يافت.
* امتحان:
واژه «امتحان»
تنها دوبار در
قرآن ذكر شده([19]) كه
همين مطلب
نشان از اين
دارد كه به
احتمال زياد،
در سوره
مباركه حجرات
و ممتحنه بايد
نزول متقاربي
داشته باشند.
* بيعت:
بحث از بيعت
هم غير از اين
سوره مباركه،
در دو آيه 10و 18 از
سوره مباركه
فتح نيز انجام
شده كه بر
خلاف اين سوره
در آنجا سخن
از بيعت مردان
است كه باز ميتوان
احتمال
نزديكي نزول
بين اين دو
سوره را مدنظر
قرار داد.
نتيجه: از
مجموع اين بحث
ميتوان
نتيجه گرفت كه
احتمالاً
سوره مباركه
ممتحنه در
برههي زماني
سال چهارم
هجرت، تا نهم
هجرت نازل شده
است.
سوره
مباركه مورد
بحث را ميتوان
داراي سبك و
مضموني يكسان
با سورههاي
زير دانست:
* سوره
مباركه مائده:
خطاب «يا ايها
الذين امنوا
لا تتخذوا»
عيناً در سوره
مباركه مائده
آيات 51و 57 آمده
كه تقريباً
مقصودي يكسان
را خواهان است.
* سوره مباركه
احزاب و توبه:
در آيهي سوم
هم شباهتي به
آيه 21 سوره
مباركه احزاب
مشاهده ميشود
و هم به آيه 114
سوره مباركه
توبه.
*
سوره مباركه
فتح: سبك و
سياق اين سوره
مباركه تداعي
كننده محتواي
سوره مباركه
فتح است چنانكه
سخن از بيعت و
هجرت و علم
خداوند به
درون افراد
بسيار در اين
دو سوره به
چشم ميخورد.
نتيجه: اين
بحث نشان ميدهد
كه سورههاي
ممتحنه، فتح،
احزاب، مائده
و توبه، نزولهاي
متباعدي نسبت
به هم نداشتهاند.
برحسب
ميانگين،
زمان نزول
سوره را ميتوان
مربوط به
اواخر سال
چهارم هجرت و
اوايل سال
پنجم هجرت
دانست.([20])
بر
طبق رواياتي
كه ترتيب نزول
سورههاي
قرآن را مشخص
ميكنند، سوره
مباركه
ممتحنه بعد از
سوره مباركه
احزاب قرار
گرفته است([21]) و
سوره مباركه
احزاب با توجه
به محتوايي كه
دارد، قطعاً
بعد از جنگ
خندق يا به
عبارت ديگر
جنگ احزاب
نزول يافته
است و از
آنجايي كه جنگ
خندق در شوال
سال پنجم هجري
رخ داده است،([22]) لذا
سوره ممتحنه
ميبايست بعد
از اين تاريخ
و حداقل به
فاصله يكسال
نازل گرديده
باشد.
كل
مباحث مطرح
شده در اين
تحقيق به طور
مختصر به قرار
زير است:
*
ارتباط لفظي و
محتوايي
آشكاري كه
ميان آيات اين
سوره مباركه
مشاهده ميشود،
به علاوه سبك
و وزن خاصي كه
در كل سوره رعايت
شده است (نسبت
كوتاهي و
بلندي آيات،
وزن، محسن و
روش بيان
تمامي آيات)
به عقيدهي
نزول دفعي اين
سوره مباركه
رهنمون ميكند
و در مورد آيه
دهم، دوازدهم
و سيزدهم كه صلاحيت
ابتداي كلام
بودن در آنها
ديده ميشود
به علاوه
اينكه شأن
نزولها تا
حدودي قابل
قبول و منطبق
بر آنها، در
موردشان
روايت شده
است، هم بايد
گفت كه اين
نكات تنها
احتمال نزول
جداگانه را
براي آنها
صادر ميكند
در حاليكه اين
احتمالات با
توجه به ملاحظات
زير تقريباً
منتفي است (و
الله اعلم
بحقايق
الامور):
●
آيه دهم
تنها قصد
اشاره به اين
مطلب را دارد
كه اين سوره و
يا به عبارت
ديگر اين آيه
بعد از صلح
حديبيه كه طبق
بند دوم آن
شرط شده بود
كه اگر كسي از
قرشيان كه تحت
قيموميت و
ولايت ديگري
است بدون
اجازه خود به
نزد محمد(ص)
آمده مسلمانان
او را به
وليّش
بازگردانند
ولي از آن سو
چنين الزامي
نباشد([23]) كه
مشركان حكم
زنان را هم
داخل در آن
شمرده بودند،
نازل شده است
كه خداوند با
نزول آن حكم
آنان را در
اين مورد
تبيين نمود. و
آيه معناي
ديگري را نميرساند.
به علاوه دقت
به اين نكته
نيز لازم است كه
نيازي نيست كه
حتماً به
دنبال هر
واقعهاي
آياتي نازل
گردد كه چه
بسيار اتفاق
افتاده كه چند
واقعهي حتي
به ارتباط به
يكديگر رخ
داده باشند و
آياتي به
يكباره نازل
گرديدهاند
كه ناظر به
همگي آنها
هستند. پس ميتوان
گفت كه ممكن
است قضيهي
حاطب و قضيه
زنان مهاجر در
فاصلهي
زماني بسيار
متقارب به
وقوع پيوسته
باشند و خداوند
هم كل اين
سوره مباركه
را در شأن
آنها نازل
كرده باشد و
اين احتمال از
آنجايي تقويت ميشود
كه بعد از صلح
حديبيه (كه
آيه 10 به آن
اشاره ميكند)
ممكن بود كه
مسلمانان از
صلح، معناي
دوستي را
بفهمند و به
طرح دوستي با
مشركان به هر
نيتي متمايل
شوند و مسأله
دشمني مسلم
آنها با خدا و
رسول و اسلام
را فراموش
كنند،
همچنانكه حاطب
به آن دچار شد
و خداوند هم
با تأكيد اين
مطلب كه با
وجود صلح ميان
مسلمانان و
مشركان،
مشركان
همچنان بايد
به عنوان دشمن
نگريسته
شوند،
مسلمانان را
از دوستي با آنان
برحذر ميدارد.
گرچه اين
احتمال هم
قابل قائل است
كه خداوند قبل
از وقوع قضيه
زنان مهاجر و
حتي كلاً قبل
از صلح
حديبيه، حكم
مربوط به آنان
را وحي كرده و
به نوعي اخبار
از غيب نموده
باشد.
● آيه
دوازدهم
لزومي را در
خصوص احكام
بيعت زنان با
پيامبر(ص) بعد
از فتح مكه،
افاده نميكند
بلكه ميتواند
در مورد شروط
بيعت زنان با
رسول خدا(ص) كه
حتي قبل از
فتح مكه هم
امكان وقوع آن
وجود داشت،
باشد،
همچنانكه
قرآن بيعت
مردان با
پيامبر را قبل
از اين فتح
عظيم يادآور
ميشود([24]) و يا
اينكه ميتوانند
نوعي اخبار از
غيب باشد كه
بعد از فتح مكه
رنگ واقعيت به
خود گرفته است
(به دين صورت
رواياتي كه
ذيل آيه مطرح
شده نيز قابل
توجيه است)
●
آيه سيزدهم هم
با مضامين
مشتركي كه با
نخستين آيهي
سوره دارد و
گويي قصد بيان
تأكيدوار آن
را داشته است،
احتمال نزول
جداگانه و
بافاصلهي آن
از اوايل سوره
را بسيار ضعيف
نشان ميدهد.
*
سوره مباركه
ممتحنه قطعاً
ميبايست بعد
از جنگ احزاب
و متعاقب آن
بعد از نزول
سوره مباركه
احزاب نازل
شده باشد (با
توجه به روايت
وارده) و
همچنانكه
مطرح شد بعد
از صلح حديبيه
و بر طبق نظر
تاريخ نويسان
و مفسران زيادي
كه سوره
مباركه فتح را
نازل شده بعد
از قضيه صلح
حديبيه ميدانند،([25]) بعد
از سوره
مباركه فتح
(براساس مفاد
آيه دهم)
* با
توجه به تقارب
موضوعي سوره
مباركه
ممتحنه با
سورههاي
احزاب، فتح،
حجرات، مائده
و توبه احتمال
نزديكي نزول
آنها نسبت به
يكديگر داده
ميشود و از
آنجا كه سوره
احزاب با توجه
به زمان جنگ
احزاب ميبايست،
اواخر سال
پنجم هجري يا
حتي اوايل سال
ششم هجري نازل
شده باشد و
سوره فتح هم
با توجه به
زمان صلح
حديبيه([26]) در
اواخر سال ششم
يا اوايل سال
هفتم هجري نزول
پيدا كرده
باشد و نزول
سوره مباركه
حجرات نيز بر
طبق روايات،
مربوط به سال
هفتم،([27]) هشتم([28]) و يا
حتي سال نهم([29]) است و
دو سورهي
مائده و توبه
هم كه در سال
نهم و دهم
نازل شدهاند.
با توجه به
اين نكته و
ديگر مطالب
نتيجه شده ميتوان
عنوان كرد كه:
به
احتمال
بسيار، سوره
مباركه
ممتحنه در اواخر
سال ششم يا
اوايل سال
هفتم هجري و
بعد از سوره
مباركه احزاب
و فتح نازل
شده است، گرچه
اين احتمال هم
با توجه به
روايات وارده
ذيل آيه اول و
خود آيه
(روايت كه از
قصد پيامبر
مبني بر حمله
به مشركان
حكايت ميكند
و نيز استعمال
واژه «عدوي و
عدوكم» در آيه
كه نشان از
زماني قبل از
صلح حديبيه
دارد) قابل توجه
است كه نزول
سوره در اواسط
سال ششم هجري،
بعد از نزول
سوره مباركه
احزاب (كه
قابل انطباق
بر روايات
ترتيب نزول
است) و قبل از
صلح حديبيه و
نزول سوره
مباركه فتح باشد
و همچنانكه
بيان شد مطالب
آيه دهم نوعي
اخبار از
آينده باشد و
الله اعلم
بالصواب.
لا
يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها
لَها ما
كَسَبَتْ وَ
عَلَيْها مَا
اكْتَسَبَتْ
رَبَّنا لا
تُؤاخِذْنا
إِنْ نَسِينا
أَوْ أَخْطَأْنا
رَبَّنا
وَ لا
تَحْمِلْ
عَلَيْنا
إِصْراً كَما
حَمَلْتَهُ
عَلَى الَّذِينَ
مِنْ
قَبْلِنا
رَبَّنا
وَ لا
تُحَمِّلْنا
ما لا طاقَةَ
لَنا بِهِ وَ اعْفُ
عَنَّا
وَ اغْفِرْ
لَنا وَ
ارْحَمْنا
أَنْتَ مَوْلانا
فَانْصُرْنا
عَلَى
الْقَوْمِ
الْكافِرِينَ
1ـقرآن
كريم.
2ـآشنايي
با قرآن،
استاد مرتضي
مطهري،
انتشارات صدرا،
چاپ هشتم، سال
1384 هـ .ش.
3ـبحرالعلوم،
نصر بن محمد
سمرقندي، بينا،
بيجا، بيتا.
4ـالبدء
و التاريخ،
مطهر بن طاهر
مقدسي، ترجمه محمدرضا
شفيعي كدكني،
آگه، چاپ اول،
سال 1374 هـ .ش.
5ـالبرهان
في تفسير
القرآن، سيد هاشم
بحراني،
انتشارات
بنياد بعثت،
تهران، چاپ
اول، سال 1416 هـ
.ق.
6ـتاريخ
الطبري، محمد
بن حرير طبري،
ترجمه ابوالقاسم
پوينده، چاپ
اساطير، چاپ
پنجم، سال 1375 هـ
.ش.
7ـتاريخ
اليعقوبي،
احمد بن ابي
يعقوب
يعقوبي، ترجمه
محمد ابراهيم
آيتي،
انتشارات
علمي و فرهنگي،
چاپ ششم، سال
1371، هـ .ش.
8ـترجمه
تفسير طبري،
مترجمان،
انتشارات
توس، تهران،
سال 1365 هـ .ش.
9ـتفسير
اثني عشري،
حسين بن احمد
حسيني شاه عبدالعظيمي،
انتشارات
ميقات،
تهران، سال 1363
هـ .ش.
10ـ فسير
الجامع، سيد
محمدابراهيم
بروجردي، انتشارات
صدر، تهران،
سال 1366 هـ .ق.
11ـ تفسير
الصافي،
ملامحسن فيض
كاشاني،
انتشارات
الصدر،
تهران، سال 1415
هـ .ق.
12ـتفسير القرآن
العظيم، ابن
كثير دمشقي،
انتشارات
دارالكتب
العلميه،
بيروت، چاپ
اول، سال 1419 هـ .
ق.
13ـتفسير الكريم
الرحمان،
عبدالرحمان
بن ناصر آل
سعدي،
انتشارات
مكتبه النهضه
العربيه، بيروت،
سال 1408 هـ .ق.
14ـتفسير شريف
لاهيجي، محمد
بن علي شريف
لاهيجي،
انتشارات
دفتر نشرداد،
تهران، سال 1373
هـ .ش.
15ـتفسير قمي،
علي بن
ابراهيم قمي،
انتشارات دارالكتاب،
قم، سال 1367 هـ .ش.
16ـ تفسير مقاتل
بن سليمان،
مقاتل بن
سليمان بلخي،
انتشارات دار
احياء
التراث،
بيروت، سال 1423 هـ
. ق.
17ـ
تفسير نمونه،
ناصر مكارم شيرازي
و همكاران،
انتشارات
دارالكتب
الاسلاميه،
چاپ چهارم،
سال 1367 هـ . ش.
18ـ
جواهر
الحسان في
تفسير
القرآن،
عبدالرحمان بن
محمد ثعالبي،
انتشارات
داراحياء
التراث العربي،
بيروت، سال 1418
هـ .ق.
19ـ
خلاصه
المنهج، ملا
فتح الله
كاشاني،
انتشارات
اسلاميه،
تهران، سال 1373
هـ .ق.
20ـ
درآمدي بر
تاريخ گذاري
قرآن، دكتر
جعفر نكونام،
نشر هستي نما،
چاپ اول، سال 1380
هـ . ش.
21ـ
الدرالمنثور
في تفسير
المأثور،
جلالالدين
سيوطي،
انتشارات كتابخانه
آيت الله
مرعشي، قم،
سال 1404 هـ .ق.
22ـ
السيره
النبويه، ابن
هشام، ترجمه
سيد هاشم رسولي،
انتشارات
كتابچي، چاپ
پنجم، سال 1375 هـ .
ش.
23ـ
طبقات
الكبري،
ترجمه محمود
مهدوي
دامغاني، انتشارات
فرهنگ و
انديشه، سال 1374
هـ .ش.
24ـ
فروع ابديت،
جعفر سبحاني،
مركز
انتشارات دفتر
تبليغات
اسلامي حوزه
علميه قم، چاپ
دهم، سال 1374 هـ
.ش.
25ـ
الميزان في
تفسير
القرآن، محمد
حسين طباطبايي،
انتشارات
دارالكتب
الاسلاميه،
تهران، سال 1372 هـ
. ش.
26ـ نورالثقلين،
عبدعلي عروسي
حويزي،
انتشارات
اسماعيليان،
قم، چاپ
چهارم، سال 1415
هـ .ق.
اين
سوره مشتمل بر
چند واحد نزول
است؟
آيا
در خصوص اين
سوره نقلهاي
مربوط به
تاريخهاي
مختلف رسيده
است؟
آيا
اشاره يا
تصريحي به
رخدادي
زمانمند در سوره
وجود دارد؟
آيا
در سوره
موضوعي
تاريخي ذكر
شده كه در
سورههاي
ديگر نيز
تكرار شده
باشد؟
آيا كل سوره به لحاظ سبك و مضمون با سورههاي مجاور يا غيرمجاور تشابهي دارد؟
برحسب
ميانگين،
تاريخ نزول
سوره چه زماني
است؟
آيا
برحسب روايات
ترتيب نزول،
سوره تاريخ مندي
قبل يا بعد از
اين سوره وجود
دارد؟
تعيين
بستر تاريخي
نزول سوره
مباركه
ممتحنه (نتيجه
گيري)
[1]به
نقل از خلاصه المنهج، ج 6، ص 154/ اين شأن نزول در منابع زير با همين مضمون و
احياناً اختلافاتي نقل شده است: تفسير اثني عشري، ج 13، ص 122/ الدر المنثور في
تفسير المأثور، ج 6، ص 203/ جواهر الحسان في تفسير القرآن، ج 5، ص 416/ تفسير
الكريم الرحمان، ج 1، ص 1030/ تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 299/ تفسير مقاتل بن
سليمان، ج 4، ص 299/ تفسير قمي، ج 2، ص 361/ تفسير شريف لاهيجي، ج 4، ص 448/ تفسير
الجامع، ج 7، ص 123/ تفسير القرآن العظيم، ج 8، ص 111/ تفسير الصافي، ج 5، ص 162/
ترجمه تفسير طبري، ج 7، ص 1838/ البرهان في تفسير القرآن، ج 5، ص 352/ بحرالعلوم، ج
3، ص 434/آشنايي با قرآن، ج 6، ص 222.
[2]همچنانكه علامه
طباطبائي(ره) نيز چنين عنوان ميدارد.
[3]بحرالعلوم، ج 3، ص 436.
[4]جواهر الحسان في تفسير
القرآن، ج 5، ص 416.
[5]الدر المنثور في تفسير
المأثور، ج 6، ص 203.
[6]تفسير الجامع، ج 7، ص 123
/ تفسير مقاتل بن سليمان، ج 4، ص 299 / تفسير اثني عشري، ج 13، ص 122/ بحرالعلوم، ج
3، ص 234/ خلاصه المنهج، ج 6، ص 156.
[7]تفسير الصافي، ج 5، ص 164
/ تفسير القرآن العظيم، ج 8، ص 113/ الدر المنثور في تفسير المأثور، ج 6، ص 205.
[8]خلاصه المنهج، ج 6، ص 160
/ تفسير اثني عشري، ج 13، ص 125/ بحرالعلوم، ج 3 ص 439/ تفسير القرآن العظيم، ج 8 ص
115/ تفسير الجامع، ج 7، ص 126/ تفسير شريف لاهيجي، ج 4، ص 451/ تفسير مقاتل بن
سليمان، ج 4، ص 232/ تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 303/ تفسير الكريم الرحمان، ج 1، ص
1034/ جواهر الحسان في تفسير القرآن، ج 5، ص 416.
[9]گرچه سيوطي در تفسير الدر
المنثور في تفسير المأثور، ج 6، ص 206، مؤمنه مورد بحث در آيه را «ام كلثوم بنت
عقبه بن ابي معيط» ميداند و احتمال هم ميدهد كه در مورد زن «ابي حسان بن الدحاحه»
يا «سعيده» همسر «صفي بن راهب» كه مشرك و از اهل مكه بود، نازل شده باشد.
[10]البرهان في تفسير القرآن،
ج 5، ص 356/ تفسير الصافي، ج 5، ص 165/ تفسير الجامع، ج 7، ص 126/ تفسير شريف
لاهيجي، ج 4، ص 450/ تفسير قمي، ج 2، ص 363/ تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 304/ الدر
المنثور في تفسير المأثرو، ج 6، ص 206.
[11]تفسير اثني عشري، ج 13، ص
127/ تفسير القرآن العظيم، ج 8، ص 116.
[12]خلاصه المنهج، ج 6، ص
158/ تفسير اثني عشري، ج 13، ص 126/ بحرالعلوم، ج 3، ص 437/ الصافي، ج 5، ص 165/
البرهان فسي تفسير القرآن، ج 5، ص 356/ القرآن العظيم، ج 8، ص 114/ الجامع، ج 7، ص
126/ تفسير قمي، ج 2، ص 364/ تفسير شريف لاهيجي، ج 4، ص 452/ تفسير مقاتل بن
سليمان، ج 4، ص 304/ نورالثقلين، ج 5، ص 304/ تفسير الكريم الرحمان، ج 1، ص 1033/
جواهر الحسان في تفسير القرآن، ج 5، ص 419/ الدر المنثور في تفسير المأثرو، ج 6، ص
205.
[13]الدر المنثور في تفسير
المأثرو، ج 6، ص 205/ بحرالعلوم، ج 3، ص 437/ تفسير القرآن العظيم، ج 8، ص 115.
(اگر چه مفسر روايات مربوط به اين قضيه را منكر و غريب ميشمارد.)
[14]خلاصه المنهج، ج 6، ص
160/ تفسير اثني عشري، ج 13، ص 127/ بحرالعلوم، ج 3، ص 438/ تفسير الصافي، ج 5، ص
167/ تفسير مقاتل بن سليمان، ج 4، ص 304/ جواهر الحسان في تفسير القرآن، ج 5، ص
420/ الدر المنثور في تفسير المأثور، ج 6، ص 208/ الميزان في تفسير القرآن، ج 19، ص
231.
[15]تفسير الكريم الرحمان، ج
1، ص 1034/ تفسير شريف لاهيجي، ج 4، ص 452/ تفسير القرآن العظيم، ج 8، ص 115/
البرهان في تفسير القرآن، ج 5، ص 355.
[16]28آل عمران /
89،139و144نساء / 51،57و81 مائده / 30اعراف / 23توبه / 50كهف / 18فرقان / 41عنكبوت/
3زمر/6و9شوري / 10جاثيه.
[17]16، 19، 20، 81، 88، 41،
44، 24و 86توبه / 6و69عنكبوت / 218بقره / 142آل عمران / 75ـ72انفال / 31محمد /
95نساء / 110نحل / 15حجرات / 11صف / 35و54مائده / 52فرقان / 78حج.
[18]9حشر / 6و50احزاب / 58حج
/ 218بقره / 195آلعمران / 89، 97و100نساء / 75ـ72انفال / 8حشر / 22نور / 41و110نحل
/ 20، 100و117توبه.
[19]10ممتحنه / 3حجرات.
[20]درآمدي بر تاريخ گذاري
قرآن، ص 308، جدول شماره6.
[21]همان، ص 306، جدول شماره
5.
[22]آفرينش و تاريخ، ج 2، ص
671 / تاريخ الطبري، ج 3،ص 947 / تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 291 / زندگاني حضرت محمد(ص)،
ج 2، ص 149 / طبقات الكبري، ج 2، ص 45.
[23]زندگاني محمد(ص)، ص 499 /
تفسير نمونه، ج 22، ص 12.
[24]فتح 18.
[25]زندگاني محمد(ص)، ص 500 /
تفسير نمونه، ج 22، ص 10.
[26]زندگاني محمد(ص)، ج 2، ص
207 / طبقات الكبري، ج 2، ص 93 / تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 349 / تاريخ طبري، ج 3، ص
1093 / آفرينش و تاريخ، ج 2، ص 705 / تفسير نمونه، ج 22، ص 10.
[27]تفسير نمونه، ج 22، ص
133.
[28]درآمدي بر تاريخ گذاري
قرآن، ص 308.
[29]تفسير نمونه، ج 22، ص
135.